اتاق فرار دالون
شما در اتاقی حبس میشوید
وارد یک اتاقی میشوید که پر از سرنخ های مرتبط و گاهی نامرتبط و همچنین معماهایی که در بازی طراحی شده است و سرنخ ها به گونه ای است که قابل دسترسی باشد و باید آن ها را دنبال کنید تا به راه حل ها برسید.
زمان شما رو به پایان است
شما و دوستانتان در مدت زمان ۶۰ دقیقه باید از فکر خود استفاده کرده و با حل کردن پازل و معماهای داخل اتاق فرار راه خروج را پیدا کنید و فرار کنید در غیر اینصورت بازی را باختید، مسائل همیشه آنطور که به نظر میرسند نیستند!
وارد جریان بازی شوید
اتاق فرار یک تجربهی خاص پر از هیجان و ترس در یک بازی معمایی فیزیکی است. همچنین کار گروهی و سرعت عمل را در یک گروه تجربه میکنید. هر چه بیشتر خود را در جریان داستان بازی احساس کنید، لذت بیشتری خواهید برد.
اتاق های فرار
اتاق فرار طراح
در اتاق فرار طراح شما نمیبینند ولی میشنوند، این اول ماجراست، یکی باید از خودشون باشه، اینجوری کمتر شک میکنن، نمیبینند ولی میشنوند…! صدای پا از همین نزدیکی است، چهطور انقدر مطمئنی، نمیدونم ولی باید برگرده، همشون باید برگردن، ولی هر بار یکی باید بره… راه دیگه ای نیست، نمیبینند ولی می شنوند…! هر چیزی جز صدای پا ! (زیر لب با خودش حرف میزند)، نمیدونم چرا اینجاییم …
اتاق فرار، فرار از تنگنا
تعدادی دانش آموز برای اردو به کلبه ای میرن، در آخرین تماسی که در آخـرین غروب داشتن خانواده هایشان را از اتفاقات عجیبی که در حال رخ دادن بود مطلع میکنن و بعد از آن دیگر هیچ خبری از آنها نیست شما گروهی تشکیل دادین تا برای کمک به آنها وارد جنگل و به داخل کلبه بشید. اما خودتون هم گرفتار حوادثی میشین که خودتون رو باید با حل کردن معما و پازل های موجود از آن نجات بدین و از کلبه خارج بشید.
اتاق فرار تله مرگ
شما در بازی اتاق فرار تله مرگ در چهار فضای مجزا و وسيع قرار ميگيريد. هر بازيكن باستان شناسی است که در دهلیز های اسرار آمیز و تو در توی این تله مرگ سرگردانند و نمیتوانند راه خروج را پیدا کنند. این گروه که سعی در پیدا کردن مومیای توت عنخ آمون و گنج هایش را دارند در دالون های هرم گیر افتاده اند، که برای نجات خود و شکستن طلسم مومیایی نیاز به دو طلسم جداگانه دارند تا مومیایی را آزاد و خود را از تله های مرگ نجات دهند.
اتاق فرار ذهن تاریک
زک از نوادگان قاجار و خانواده ای مرفه می باشد که مدت هاست دچار OCD (وسواس فکری) است و از اختلال شخصیت ضد اجتماعی رنج می برد. او نابغه ای بود که اطرافیانش درباره او می گفتند که با مغز دو نفر و قلبی نصفه به دنیا آمده. واقعیت این بود که زک آدمها رو دوست نداشت و با روانکاوی بیمارانش به این باور رسیده بود که علم روانشناسی، هرگز او را به حقیقتی عالی نخواهد رساند و می اندیشید که باید پا فراتر گذارد. از این رو به دنبال ایده ای خارق العاده بود که حس برتری …